کد مطلب:278529 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:233

گفتار ما
آیات و روایاتی كه گذشت به روشنی بر چند مطلب دلالت می كنند:

اول: ضرورت وجود حجت خدا در تمام زمانها، زیرا كه ائمه علیهما السلام به صراحت فرموده اند: «زمین از حجت خدای عزوجل خالی نیست.»

دوم: علت ضرورت وجود حجت خدا درتمام زمانها، چنانكه از این جمله بر می آید: «تا پیروان اولیائت بعد از اینكه- به وسیله پیامبران و حجتهای قبلی - هدایتشان كردی گمراه نشوند.» یعنی نبودن حجتی هدایتگر انسانها خود سبب گمراه شدن مؤمنین از راه راست و حقیقت است.

سوم: ضرورت شناخت حجت خدا، چنانكه از این جمله آشكار می شود: «هر كس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.» وعلت این امر این است كه پیروی از حجت خدا - كه یگانه راه هدایت است- بعد از شناخت او میسر است و كسی كه او را نشناسد نمی تواند از او تبعیت نماید و چنین كسی بر جهل و مرام جاهلیت از عالم خواهد رفت.

چهارم: علت غایب بودن حجت خدا از دیدگان مردم و محرومیت آنها از مشاهده ی وجود شریفش، كه از این جمله بر می آید كه: «به واسطه ی ستمگری و جهالت مردم خداوند دیدگانشان را از مشاهده ی او فرو خواهد بست.». با توجه به این جمله ظاهرا مقصود از ظلم و جهل، تمام اشكال آن است، یعنی هم ظلم مردم به یكدیگر و هم ظلم به خودشان به خاطر پیروی نكردن از حق و فطرت و حجتهای الهی، هم جهل نسبت به حجت خدا و هم جهل نسبت به وظایف شرعی.



[ صفحه 34]



پنجم: نیاز هستی به وجود حجت خدا، كه از این عبارت پیداست: «اگر زمین لحظه ای از حجت خدا خالی باشد نظامش درهم ریخته و اهلش را در خود فرو خواهد برد.»در این جمله به علت ضرورت وجود حجت و عظمت كار او اشاره شده است.

خداوند تبارك و تعالی می فرماید: (انی جاعل فی الارض خلیفه) [1] و نیز می فرماید: (كان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الكتاب بالحق لیحكم بین الناس فیما اختلفوا فیه) [2] از این آیات به ترتیب برمی آید كه پروردگار در نظام خلقت، و نیز نظام قانونگذاری و دیانت، ائمه و حجتهای خودش را خلیفه ی روی زمین قرار داد و آنان را مجرای بهره وریها و فیض عام و خاص برای مردم ساخت و تمام اسماء الهی را به ایشان آموخت (و علم آدم الاسماء كلها) [3] تا اینكه به اذن او همچون خودش در همه چیز تصرف و دخالت كنند وبا جانشینی خویش و عهده داری امور زمین و ساكنان آنان ایشان را بر دیگران شرافت و برتری داد و ایشان و اوصیای بعد از خودشان - كه درود خدا بر تمامشان باد- در تمام زمانها صاحب اختیار و كارگزار امور زمین و مردم شدند و چنین است كه اگر حجت و خلیفه خدا در زمین نباشد خاك هستی مردم را درخود خواهد كشید.

برای اینكه معنی خلافت و حجت بیشتر روشن شود باید افزود كه خداوند تعالی با اسماء و صفات عالیه اش همه چیز و همه پدیده ها را پدید آورده است و خود عهده دار تمام امور آنهاست، هستی همه ی آنها وابسته به اوست و هرگونه اراده كند در آنها دخل وتصرف می نماید اما بنای ذات مقدسش بر این است كه امور خلقت مادی را فقط از طریق اسباب مادی- و بدون دخالت مستقیم و یا بی واسطه -



[ صفحه 35]



اداره نماید، و از جمله اسباب مادی برای اصلاح امور ظاهری و باطنی مردم پیامبران و جانشینان آنها علیهما السلام هستند.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «خداوند ناپسند و ناخوش می دارد كه امور عالم را جز با اسباب و وسائط اداره نماید از این رو برای هر چیزی سببی قرار داده است، و برای هر سبب گسترده و میدان قدرت و نفوذی قرار داده و هر میدانی را كلیدی بخشیده و برای هر كلید و گشایشگری نشانه ای قرار داده و برای هر نشانه ای پیشگاه و راه ورودی گویا - و خواننده ی به حق - مقرر فرموده است، هر كه او را بشناسد- و به رسمیت بپذیرد - خدا را شناخته و هر كه او را انكار كند خدا را انكار كرده است، آن بارگاه و راه ورود، رسول الله و ما هستیم.» [4] .

پس اگر آن بزرگواران - درود خدا بر آنان باد- عناصری خاكی نبودند و امور عالم خلقت و از جمله زمین و ساكنان آن را بر عهده نمی گرفتند امور زمین و مردمش از هم می پاشید، بنابراین باید واسطه ی بین آفریننده و پدیده های مادی كسی باشد كه دارای خلقت مادی و جسمانی و علاوه بر آن دارای درجه ای از شرافت معنوی باشد كه شایستگی ارتباط بین آفریننده و آفریدگان را احراز كند و چنین افرادی جز خلفای ذات مقدس پروردگار یعنی پیامبران و جانشینان آنها علیهما السلام كسی نمی تواند باشد. اینكه خداوند می فرماید: (و ما منع الناس ان یومنوا اذ جائهم الهدی الا ان قالوا: ابعث الله بشرا رسولا؟ قل: لو كان فی الارض ملائكه یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملكا رسولا) [5] بر همین مطلب دلالت دارد، چنانكه این آیه نیز مشعر بر صحت همین ادعاست: (و لما ضرب ابن مریم مثلا اذا قومك منه یصدون و قالوا: ءالهتنا خیر ام هو؟ ما ضربوا لك الا جدلا بل هم قوم خصمون ان هو الا عبد انعمنا علیه



[ صفحه 36]



و جعلناه مثلا لنبی اسرائیل و لو نشاء لجعلنا منكم ملائكه فی الارض یخلفون) [6] .

شاید با آنچه ذكر شد معنی كلام امام علیه السلام كه فرمودند: «اگر زمین لحظه ای از وجود حجت خدا خالی باشد نظامش بهم ریخته و اهلش را درخود فروخواهد برد» و بیانات نظیر آن روشن شده باشد، ضمن اینكه طی همین مطالب علت رجعت پیامبر و ائمه - درود خدا بر تمامی آنان باد- روشن شد زیرا كه جهان مادی تا وقتی برقرار است به وجود حجت حق نیازمند است. [7] .


[1] بقره: 30- من قرار دهنده ي خليفه و جانشين در زمين هستم.

[2] بقره: 213- مردم امت واحد بودند، سپس خدا پيامبران را به عنوان بشارت دهنده و بيمگر برگزيد و همراه آنان كتاب را به حق نازل فرمود تا دربين مردم وبراي ختم اختلافاتشان در چارچوب حق، حكم نمايند.

[3] بقره: 31.

[4] بحارالانوار، ج 2، ص 90، روايت 15.

[5] اسراء: 94 و 95- چيزي مانع از ايمان آوردن مردم به پيامبر و اسباب هدايت نشد مگر اينكه - به شيوه ي منكران - گفتند آيا خدا بشري را به سوي ما فرستاده است؟ بگو اگر در زمين - به جاي شما انسانها- فرشتگان سكونت داشتند از آسمان ملكي - همجنس خودشان - به سوي آنها مي فرستاديم.

[6] زخرف: 57 تا 60 - آن هنگام كه به - عيسي- پسر مريم مثل زده شد قوم تو با هيايو از آن روي برگرداندند و گفتند: آيا خدايان ما بهترند يا او؟ اين سخنان را جز از سر ستيز و لجبازي به زبان نياوردند كه ايشان سخت پايبند دشمني هستند. او[عيسي عليه السلام]جز بنده اي كه مشمول نعمتهاي ما قرار گرفته نيست و او را نمونه و الگويي براي بني اسرائيل قرار داديم و اگر ما بخواهيم فرشتگان را جايگزين شما انسانها در زمين مي گردانيم.

[7] به تعبير ديگر مادام كه حجت حق در عالم مادي وجود داشته باشد امكان بقاء و برقراري عالم هست و گرنه نه.مترجم.